April 30, 2004

به خاطر اينترنت
حالا مثل دو تا دوست شديم ، دو تا دوست كه وجودشان براي هم خيلي بيشتر از گپ و درد و دل است
فكرش را كه مي كنم مي بينم خيلي وقت است كه اين دوست جاي خيلي از دوستان و آشنايان مرا گرفته است
.....
زمانش را نمي داني
بي هيچ مقاومتي از تو ، تمام زندگي ات را صاحب مي شود،
درست مثل عشق
كه هميشه از آن مي گريزي
درست مثل غم
كه نمي خواهي اش
اما تار و پود زندگي ات
انگار بافته دست آن است
....
در اين دور باطل روزمره گي
ميان مشتي كليد و كابل و مدار
ميان انبوهي از لينك و آدرس و پيغام
خودت را
انگار هزار سال است
خودت را
ميان اين همه روز مره گي جا گذاشته اي
.....
مي ترسي
مي ترسي
مي ترسي
از زندگي
مي ترسي
....
مثل همه آن روزها كه
نه تاب ماندن داري
نه جرات بازگشت
....
......
........
و مثل هم ايم
به خاطر اين دوست مشترك
به خاطر اين همه تنهايي
به خاطر اينترنت
كه دوستش نداري
به خاطر اين همه ترس از زندگي
شجاع باش
r.m : 4/11