January 26, 2006

چترها را بايد بست

هنوز داره بارون مي ياد
امروز قدم زنون تا سر كارم رفتم
مثل هميشه تنها
ولي مهم نيست
+
وقتي بارون مي گيره
هوا طعم عجيبي پيدا مي كنه
نمي دوني خوشحالي يا غمگين
انگار يك غم شيرين داري كه حالا با بارون مي خواي همش به اون فكر كني
+

امروز پنجشنبه 6 بهمن

+

راستي از همه دوستاني كه توي وبلاگ پيغام مي ذارن ممنونم

آخر هفته خوبي داشته باشيد

از قدم زدن زير بارون هم غافل نشيد:

چترها را بايد بست
زير باران بايد رفت

....

هر كجا هستم باشم
آسمان مال من است

پنجره - فكر - هوا
عشق
زمين مال من است

....

چترها را بايد بست
زير باران بايد رفت

دوست را
زير باران بايد ديد
....
......
.........

چشمها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد

1 comment:

Anonymous said...

هرگز كسي اين گونه فجيع به كشتن خود برنخاست
كه من به زندگي نشستم!